Monday, April 25, 2016

اشیا از آنچه شما می بینید، زنده ترند

یکی از سوراخای دوش حموم همچین حال نامطمئنی داره. یعنی دو به شکه که باید بزاره آب ازش رد شه یا نه. هر چند ثانیه یه بار یه سرفه ای میزنه وسط کارش. حالا خود رجینا کِی هم حال خوشی نداره. تقریبا سه هفتم آب ورودی رو از اون شکستگی پشتش میده بیرون. رجینا کِی اسم دوش حمومه. اسمش رو از یه خدا بیامرزی برداشتم. اسم کاملش نیست البته. اسم کاملشم نمیگم چون برمیدارین میرین گوگل می کنین. منم که دو ساله دارم سعی می کنم داستان مرحومه رو بنویسم کلا هیچی. خلاصه اگه صبر کنین خودم داستان رجینا رو براتون تعریف می کنم یه روزی. منتهی چون داستان خیلی غم انگیز و تلخ و یکی داستان است پر آبِ چشمه، دست ودلم نمیره که بنویسمش. رجینا کِی کلا حال خوشی نداره. دوش حمومو میگم. یه جوری شده که من وقتی میرم حموم سرمو بالا میگیرم و با رجینا چشم تو چشم میشم. که خب با توجه به وظیفه ش باید خجالت بکشه و متوجه بشه که اگه کارشو درست انجام میداد، من باید چشامو میبستم. اما متاسفانه غم زمانه بر رجینا چیره شده و در بهت و سرگشتگی به سر میبره. میگن اسم خیلی مهمه. مثلا اگه شما اسمتون زیبا باشه، ناخودآگاه احساس زیبایی می کنین و خب آدمی که احساس زیبایی کنه، زیبا به نظر میاد اغلب! یا مثلا اونایی که اسمشون شادیه، خیلی خوشحالن! مثلا تو سرزمینای شمالی به میمون میگن شادی! میمونم که خب خیلی موجود شاد و خوشحالیه! خدا حفظش کنه! اون موقع که اسمش رو گذاشتم رجینا کِی، تازه جریان صاحب اصلی اسمو خونده بودم که بعدا قراره براتون تعریفش کنم. به نظرم الان تقصیر منه که رجینا شل و وا رفته و غمگینه. اگه اسمشو گذاشته بودم لیلا فروهر یا مرتضی یا حسن ریوندی حتما الان خیلی جوندار و خوش و خرم بود و منم دیگه مجبور نبودم به خاطر چار تا قطره آب داغ التماسش کنم. بدیش اینه که دلشم نمیخواد اسمشو عوض کنه. اون سری همونجوری که داشتم موهامو با حوله خشک میکردم بهش گفتم بیا صدات کنیم ژاندارک! هم یه حال غم انگیزی داره که تو خوشت بیاد، هم اونقدر حماسی هست که آب داغ ما رو سر موقع برسونه. یه خرخری کرد و چار تا قطره بالا آورد روم! یعنی رسوند که دیگه نمیشه کاریش کرد و از اسمش خیلی هم راضیه. امروز گرفته بودمش دستم از نزدیک معاینه ش می کردم. سوراخه رو دیدم. از رجینا پرسیدم این چشه دیگه؟ گفت: این؟ اینو ولش کن. عمرش به دنیا نیست. گفتم :کیه اصلا؟ گفت : فانتین. 

No comments:

Post a Comment